یکی از واقعیت های مهم وضعیت فعلی ما وجود قشر بزرگی از آدم هایی است که نه به ایدئولوژی حکومت وفادار مانده اند و نه کاملا از آن گسسته اند. این قشر از یکسو از حکومت ناراضی است و از سوی دیگر از تغییرات بنیادی فرهنگی و اجتماعی که احساس می کند در راهند می هراسد.

در وضعیت تردید و تناقض است. از یکسو از حکومت عصبانی است و از سوی دیگر در مقابل موج فرهنگی مدرن مخالف حکومت احساس بیگانگی و حقارت می کند. آرزو دارد چیزهایی را در کنار هم جمع کند که جمع شدنی نیستند، اما گریزی هم از این وضع ندارد چرا که عناصر زیست و سبک زندگیش متناقض اند، به همین سبب آن خط و نماینده سیاسی را طلب می کند که همین گونه باشد.

سراسیمه به دنبال پناهگاهی است که در این وضعیت متزلزل سیاسی-اجتماعی به آن آویزان شود. چاره دیگری ندارد چرا که گونه ای دیگر از زیستن را نیاموخته است. در این شرایط هم همیشه بهترین پناهگاه «میهن دوستی » و یا پناه بردن به برخی هویت ها و اجتماعات جدید تر دینی و سنتی است.

این قشر از هر پدیده ای که تناقضاتش را به یادش بیاورد نفرت دارد و با خشم واکنش نشان می دهد. ترس و احساس حقارت پنهانی این قشر در واژگانی نظیر مخالفت با جنجال آفرینی، افراط و یا ابتذال تجلی می یابد. این قشر در دراز مدت رو به زوال اما در کوتاه مدت برای حرکت جامعه ایران به سمت مدرنیته و دموکراسی بسیار خطرناک است. در فرصت دیگری باید در این مورد سخن گفت.

بیان دیدگاه